بختم ار یار شود کــــلاً از ایران بروم
گرچه دانم که بجایی نبرد راه غریب
waze را نصب کنم ، با کمک آن بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
کاش یک جای دگر بنده به زندان بروم
نذر کردم گر از این غم بدر آیم روزی
نذر دیگر بکنم تا که دو چندان بروم
چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت
بهر درمان به یکی مرکز درمان بروم
تازیان را غم احوال گران باران نیست
لاجرم من پی غمخواری آنان بروم
ور چو حافظ نبرم ره ز بیابان بیرون
مثل مرتض همه جا با لب خندان بروم
مرتضی رجبی
1398/5/25
من و حافظ : خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
زندان ,غم ,ویران ,درمان ,کزین ,من ,احوال گران ,گران باران ,غم احوال ,را غم ,برومتازیان را
درباره این سایت